دنیای تیره من
تو حیاط دبیرستان یکی یقه پیرهنم رو گرفت
فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد
بچه ها دور ما حلقه زده بودند و فریاد میکشیدند....قورتش بده.... چون هیکلم بزرگ بود
اون هی مشت میزد و من فقط دفاع میکردم
باز اون مشت میزد و من فقط و فقط دفاع میکردم
بالاخره یه خراش کوچیکی روی صورتم افتاد
فرداش خواهرش به من گفت حداقل توام یه مشت میزدی
روم نشد بهش بگم. . . آخه چشماش شبیه تو بود
نظرات شما عزیزان:
تاريخ یک شنبه 3 فروردين 1393برچسب:, سـاعت
13:33 نويسنده فهیمه| Ͻoɱɱɘηt |
றiss joαη |


دريافت همين آهنگ